• وبلاگ : فاطمه زهرا كوچولو
  • يادداشت : سالگرد عروسي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 18 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلاممممممممممممممممممممممممممممم

    جوونم... به خواهر ما پس يه همچين روزي بيچاره شد
    شوخي بود !ان شالله زير سايه مولا هميشه شاد و خوشبخت باشين

    ببينم چرا اول ماماني به بابايي هديه داده !

    حيف كه اخوي سالگرد خوشبخت شدنته وگرنه ...

    يادت نبود !؟ بود ولي حواست نبود..... ؟ اصلا هم حواست بود هم يادت پولش نبود ؟! ... دفعه اخرت باشه ها !

    ديگه داري ديدار واجب ميشي ! بايد بيام يه حالي بهت بدم ... .... .... ......

    عزيز دلموني اخوي ! چي كار كنيم كه پامون گيره و خواهرمون دست توهه!

    _________________________

    خواهر هب اين دادش ممد بگو اولا ز.ذ خودتي!چه ربطي داره . احترام و محبت به همسر ربطي به ز.ذ نداره ! شير فهم شدي يا شير فهمت بكنم !؟؟؟؟ !ها ؟؟؟؟؟؟ به نظر من مگه مجبوري ازدواج كني وقتي هنوز به بلوغ فكري اش نرسيدي ! يا هنوز معناي محبت و دوست داشتن رو نمي فهمي ! يا ايون قدر به حواست اطمينان نداري كه يادت باهش عزيز دلت به چي ها حساسه ! ... هيچم مجبور نيستي !

    خواهر شما اين ها رو بگو.. بقيه اش با من !‏خودم اپ تو ديتش مي كنم ! گير پاچ كرده !‏تو هرس نخوري ها !؟

    باز نگران فاطمه شديد ؟؟؟؟ ديگه اين جور جمله هار و نبينم !

    اوكي ؟!

    پاسخ

    سلام داييييييييييييييي بابايي به حرف شما گوش كرد وهديه اي كه شما گفتي براي ماماني خريد دايي ز.ذ يعني چييييييييييييي