• وبلاگ : فاطمه زهرا كوچولو
  • يادداشت : سر درد ماماني
  • نظرات : 2 خصوصي ، 15 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام دايي جوون!

    صبر كن..همه اين هايي كه بهت ميگم ميري به مامان ميگي:

    به عنوان دايي فاطمه(حالا برادر شما) ميگم كه :

    ببينيد بايد بريد دكتر! حتما حتما حتما! خوب؟ يعني چي كه پشت گوش انداختيد؟

    فك نم يكنيد ممكنه خطر ناك باشه !
    از دكتر مي ترسيد ؟..فاطمه..مامان از دكتر مي ترسه !... ولي برادرانه خواهش م يكنم جدي بگيريد و بياين خبر بديد كه چه شده !تا از نگراني در بيايم!... چرا سرتون درد م يكرده..به جايي نخورده ! خدايي نكرده ميگرني چيزي هس؟ ..راستي چرا تو خونهه شما مسكن نيس؟!... اين باباي تو فاطمه عجب ادميه ها ! يعني چي ..مخالفه !؟و.اين طوري نميشه..بگو بياد به برادر زني نشونش بدم كه.... دفعه بعد يادش باشه وقتي همسرش ميگه سرم ددر مي كنه و مسكن بياره.. .... بدو بره بياره !.... خود همسرش قدرت درد رو مي دونه!‏نيازي به تشخصي شما نيس اق دكتر ! دخب از برادر زني بگذريم !
    چه طوري گل دايي ؟!مي دوني دايي ات دلش ضعف ميره يه هوا بغلت كنه!.. دفعه بعد من حاضرم بيام بخوابونمت!... تو هم زودي لالا كن ناز دايي ! دايي تو دعا كني...به فرشته هاي خدا كه ميان بهت سر مي زنن بگو... دايي تو دعا كنن ! گل دايي! عيدت تو . مادرت و بابايي ات هم مبارك..سلام برسون به همه ... منتخب شدنت رو هم من متوجه نشدم دايي جون!... حالا ميگم :

    خوبه دايي؟!

    دايي جوون ! فك كنم لپت اب رفت بس كه بوست كردم..الان ماماني مياد و منو مي زنه...بريم !
    پاسخ

    سلام داييييييييييييي جونم ماماني ميگه چون كه روز قبلش بدون سحري روزه گرفته بوده اين جوري شده تاز ه دايي يه چيز بگم ماماني من معتاده!!!!!!!!!بگم به چي معتاده به چايييييييييييچون چايي نخورده بود سرش درد گرفته بودبيچاره بابايي روز بعد بلند شده بود براي سحري اول از همه واسه ي ماماني چايي گذاشته بود